اثر مرکب

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

استحکام نفس

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۶ ق.ظ

هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده

هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده

مهم نیست امروز کجایی...!؟

مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...!؟

هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند!

زمین خوردی!؟

عیبی ندارد...

برخیز ...

نگذار زمین به جاذبه اش ببالد !

سر به دو زانوی غم فرو مبر، سرت را بالا بگیر

قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!؟

کوله بارت ریخت!؟ عیبی ندارد

سبک باشی راحتتر اوج میگیری ...

زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش


  • ۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۶

اقای تنها

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ

ﻣﻮﻻ‌ﯾﻢ ؛ ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ، ﻏﯿﺒﺖ ﮐـــــــــــــﺒـــــــﺮﯼ ﺗﻮ ﺯﻣﺎﻧﯽ

ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻏﻔﻠﺖ ﮐـــــــــــــﺒـــــــﺮﯼ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ !!

 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﻌﺼﺮ ﻭ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ(ع)

  • ۲۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۹

لذت اطاعت

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ

چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما می اندازد همچو گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند … 

  • ۲۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۷

کیمیایی به نام باران

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..

ﺻﺪﺍﯾﺶ .. ﻫﻮﺍﯾﺶ .. ﻋﻄﺮﺵ .. ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ ...

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ ..

ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ ..

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﺪ .. ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ..

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ..

ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻫﺎﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﻭ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ

ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺎﯾﺪ ..

ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ..

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﭼﻮﻥ ...

ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺳﺘــ ..

ﺑﯽ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ .. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ .. !

ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ

ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﯾـــﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ

  • ۲۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۲

یک جرعه طراوت

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ب.ظ

شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا من


در شهر شما عاشق انگشت نما من


دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست


جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من


شاه ِ‌همه خوبان سخنگوی غزل ساز


اما به در خانه ی عشق تو گدا من


یک دم، نه به یاد من و رنجوری ی ِ من تو


یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من


ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم!


آهوی گرفتار به زندان شما من


آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد


همراه به هر قافله چون بانگ درا، من


تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد


برداشته شب تا به سحر دست دعا من


سیمین! طلب یاریم از دوست خطا بود:


ای بی دل آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟

  • ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۸